کتاب نفرتی که تو میکاری

خلاصه کتاب نفرتی که تو میکاری

داستان در مورد دختر 16 ساله سیاه پوستی به نام” استار” است. خانواده استار در یک محله سیاه پوست نشین به نام “گاردن هایتس” زندگی می کنند. پدر او ، بیگ ماوریک ، در گذشته به دلیل خرید و فروش مواد مخدر زندانی بوده و دایی استار در آن زمان از آن ها مراقبت می کرده است. بیگ ماوریک پس از آزادی از زندان توبه کرده و از گروه خرید و فروش مواد مخدر بیزار است. او با اینکه مسلمان نیست از بعضی احکام مسلمانان تبعیت می کند. او مالکوم اکس را می ستاید. در خانه ی آن ها بجای بیکن خوک، از بیکن بوقلمون استفاده می شود. او صاحب یک سوپر مارکت در همان محله است.

 مادر او لیزا، یک پرستار است. او ترجیح می دهد که فرزندانش در محله سفیدپوستان تحصیل کنند چرا که در مدارس محله ی سیاه پوستان کمتر کسی می تواند دیپلم بگیرد چه برسد که به دانشگاه برود. نوجوانان در مدارس سیاه پوستان یا ترک تحصیل میکنند ، یا به باند های فروش مواد مخدر می پیوندند و یا بخاطر انجام تخلف هایی به زندان می افتند. برادر بزرگتر استار، سون، سال آخر دبیرستان را میگذراند. مادر ژنتیکی او همسر سردسته مواد فروشان محله که کینگ نام دارد، است. او گاهی با خانواده ی پدرش و گاهی با خانواده ی مادرش زندگی می کند. استار یک برادر کوچک نیز  به نام سکانی دارد. خانواده آن ها از یک سگ هم مراقبت می کنند. از تفاوت هایی که نویسنده بین سیاه پوستان و سفیدپوستان قائل است همین است که سفید پوستان ، سگ را عضوی از خانواده یا فرزند خود می پندارند در صورتی که سیاه پوستان در حین نگهداری مناسب از سگ ها ، آنها را بیرون از خانه و به عنوان یک حیوان خانگی نگهداری می کنند. دایی استار که برای استار مانند پدر عزیز است، پلیسی است که در محله سفید پوستان زندگی کرده و از مادربزرگ استار نیز نگهداری می کند.

داستان از یک مهمانی شروع می شود. استار در مهمانی دوست دوران کودکی و عشق اولش، خلیل هریس را پس از مدت ها می بیند. از ظاهر خلیل متوجه تغییراتی در اوضاع مالی او می شود. مهمانی با صدای شلیک گلوله بهم می ریزد. بین چند نفر دعوا شده و جمعیت سعی می کند به بیرون هجوم ببرد. استار و خلیل با یکدیگر همراه شده و سوار ماشین می شوند.

0 تا 100 خلاصه کتاب جای خالی سلوچ به همراه نقد و معنی شخصیت های کتاب

پس از طی مسافتی یک ماشین پلیس به آن ها دستور ایست می دهد. ماشین خلیل و استار می ایستد. پلیس از آن ها گواهینامه ، بیمه وکارت ماشین می خواهد. خلیل از مزاحمتی که پلیس برایشان ایجاد کرده ناراضی بود و سعی داشت دلیل دستور ایست ناگهانی پلیس را بفهمد. استار توصیه والدینش را به یاد می آورد که از او میخواستند در مواجهه با پلیس خوب به چهره پلیس نگاه کرده و عدد روی سینه اش را حفظ کند. 115! عدد روی سینه ی پلیس بود.  پلیس خراب بودن چراغ ماشین را بهانه آورده و از بگومگوی به وجود آمده استفاده می کند. خلیل را پیاده کرده و وادارش می کند تا دست ها را روی کاپوت گذاشته و از جایش تکون نخورد تا بتواند ماشین را بگردد. به استار هم می گوید که دستانش را روی داشبورد بگذارد. در حینی که پلیس به طرف ماشین خود می رود خلیل به سمت استار می آید که حال او را بپرسد. پلیس از حرکت خلیل ترسیده، شانه ی در دست او را به اشتباه اسلحه می پندارد و او را با شلیک سه گلوله می کشد.

پس از حادثه، استار اتفاقی که برای خلیل افتاده بود را برای بازجویان پلیس توضیح می دهد. سوالات پلیس بیش از آن که در مورد قتلی که 115 مرتکب شده است باشد، در مورد خلیل و ارتباط او با مواد مخدر فروشان بود. پرونده قتل خلیل به هیئت عالی منصفه فرستاده شد. استار از آسیب روحی پس از اتفاق رنج می برد. خانواده استار تصمیم گرفتند که برای حفاظت از او، هویت او را به عنوان شاهد حادثه مخفی کنند. در این میان کینگ، از ترس آن که استار به پلیس بگوید که خلیل برای کینگ کار می کرده است، استار و خانواده اش را تهدید می کند، این در حالیست که که استار تا به حال به چشم خود ندیده بود که خلیل خرید و فروش مواد مخدر انجام دهد.

در مراسمی که برای خلیل گرفته بودند استار از صحبت های خانم افرا که یک حقوق دان از موسسه عدالت بود متوجه شد که پلیس قصد بازداشت 115 را ندارد. این اتفاق جرقه اعتراضاتی مسالمت آمیز را در گاردن هایتس می زند. علاوه بر آن در مدرسه ی استار نیز دانش آموزان کلاس ها را برای اعتراض به مرگ ناجوانمردانه خلیل تعطیل می کند. استار متوجه می شود که دلیل واقعی اعتراض دانش آموزان تعطیلی کلاس ها و آزمون هاست. این موضوع بین او و هیلی، دوست سفید پوستش با افکار نسبتا نژادپرستانه، فاصله می اندازد.

 خانم افرا از استار و خانواده اش خواهش می کند تا سکوت را بشکنند، چرا که حضور استار و صحبت او در جامعه می توانست در رای هیئت منصفه تاثیر مثبت بگذارد.  استار به خاطر می آورد که در کودکی دوستش ناتاشا را در یک درگیری بین گروه های خلافکار از دست داده بود و با اینکه قاتل او را می شناخت، در این مورد سکوت کرده بود. عذاب وجدان این حادثه او را اذیت می کرد. او نمی خواست که در برابر مرگ خلیل نیز سکوت کند و منفعل بماند. از این رو در یک مصاحبه تلوزیونی علاوه بر متهم کردن 115، دارودسته ی کینگ که کینگ لورد نامیده میشدند را نیز متهم کرد. استار گفت که مادر خلیل معتاد بوده و خلیل برای تامین مخارج مادربزرگ بیمار و برادر کوچکش چاره ای نداشته جز آنکه به تنها شغل با درآمد مناسب آن محله روی آورد و آن شغل چیزی نیست جز فروش مواد مخدر و کار برای کینگ لورد ها.

مصاحبه استار باعث ایجاد تنش بین کینگ لورد ها و خانواده ی او بخصوص بیگ ماوریک شد. تا جایی که اعضای کینگ لورد به خانه او شلیک کردند. با این حال ماوریک از شکسته شدن سکوت استار بسیار حمایت می کرد. خانواده استار موقتا به خانه دایی اش نقل مکان کردند. کینگ ، سون ، برادر استار که پسر همسرش هم محسوب می شود، را کتک زده و بشدت مجروح می کند. کنیا ، دختر کینگ، به استار تماس گرفته و تقاضا می کند که خودش را به سون برساند. استار و دوستش به دنبال سون رفته ، به همراه کنیا و خواهر کوچکترش خانه ی کینگ را به سمت بیمارستان ترک می کنند اما در شلوغی اعتراضات به کشته شدن خلیل گیر می کنند. استار و سون به اعتراضات می پیوندند. پس از استفاده پلیس از گاز اشک آور، استار و برادرش به مغازه پدرشان پناه می آورند ولی پس از مدت کوتاهی افراد کینگ لورد مغازه را به آتش می کشند. ماوریک برای نجات فرزندانش به مغازه رفته و کمی بعد تر کینگ هم به مغازه می رسد. مشاجره ای بین ماوریک و کینگ صورت می گیرد و در این مشاجره  سکانی، برادر کوچک استار، اسلحه پدرش را به سمت کینگ نشانه می گیرد. پلیس های حاضر در محل آتش سوزی پس از دیدن سکانی با اسلحه، سکانی را نشانه می گیرند و این حرکت استار را یاد اتفاقی که برای ناتاشا و خلیل افتاد می اندازد.

استار با دست هایی که بالای سرش نگه داشته جلوی سکانی ایستاده و او را از نشانه گرفتن کینگ منصرف می کند. در نهایت پلیس کینگ را بابت خرید و فروش مواد مخدر و ناامن کردن گاردن هایتس دستگیر می کند.

0 تا 100 خلاصه کتاب شازده کوچولو به همراه نقد و پیام های کتاب برای زندگی

نقد کتاب نفرتی که تو میکاری

با خواندن این کتاب با فرهنگ سیاه پوستان و حتی هیپ هاپ آشنا خواهید شد. در بخش هایی از کتاب به تفاوت های فرهنگی، معیشتی سیاه پوستان و سفید پوستان اشاره می شود. اسم و داستان کتاب از متن آهنگ های خواننده ی رپ معروف سیاه پوست، توپاک، الهام گرفته شده است. اگر حروف ابتدای کلمات ام انگلیسی کتاب(The Hate U Give) را به هم بچسبانیم کلمه Thug بدست می آید که در عامه معنی اراذل و اوباش می دهد. این کلمه را توپاک برای اولین بار استفاده کرد اما معنی که او برای این کلمه در نظر گرفته بود اراذل و اوباش نبود. او برای توضیح اصطلاح Thug Life  می گوید که نفرتی که تو در دل نوزادان می کاری، همه چیز و همه کس را به گند می کشد. همانطور که در انتهای داستان می بینیم، اختلافات و نژادپرستی درون داستان، روی سکانی که کوچکترین کاراکتر داستان است تاثیر گذاشته و باعث می شود که او دست به اسلحه شود و صحنه ای را خلق کند که بسیار ناپسند است. صحنه ای که یک کودک سیاه پوست اسلحه اش را به سمت مردی نشانه رفته و پلیس ها نیز آن کودک را هدف گرفته اند.

از دیگر نکات ممتاز کتاب این است که نویسنده بجای نژادپرستی فردی، نژادپرستی سیستماتیک را به تصویر می کشد. نویسنده نشان می دهد که صنعت مواد مخدر نیازمند قربانی هاییست که برایش کار کنند، به زندان بروند یا حتی کشته بشوند. این قربانی ها باید از اقشار ضعیف تر جامعه باشند تا برای این صنعت کم خرج تر باشند. جامعه، برای سیاه پوستان شغل واقعی ارائه نمی کند، پس جوانان سیاه پوست را به سمت قربانی شدن برای این صنعت سوق می دهد. این درحالیست که شاید جوانان سیاه پوست درآمد بهتری نسبت بقیه شغل ها در عوض آزادی و جانشان کسب کنند اما هیچ گاه به طبقه بالاتر نرفته و ثروتمند نمی شوند و همیشه به صورت یک قربانی باقی می مانند. از طرفی دیگر ، پرطرفدار بودن خرید و فروش مواد مخدر در سیاه پوستان به بقیه اقشار جامعه این تصور را ایجاد می کند که همه ی سیاه پوستان را خلافکار، ترسناک و تهدیدی برای جامعه بدانند. از این رو امنیت، حریم شخصی و شخصیتشان همیشه مورد تعرض بقیه اقشار قرار می گیرد.

مشخصات کتاب

نام انگلیسی کتاب : The Hate U Give

نویسنده : انجی توماس

مترجم : الهه مرادی

نشر : نون

دیدگاه خود را درباره‌ی خلاصه کتاب نفرتی که تو میکاری با ما و دیگر کاربران به‌اشتراک بگذارید. به‌طور خلاصه کتاب نفرتی که تو میکاری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خوانندگان محترم می توانید مقالات نوشته ی خود و یا عکس هایی که با کتاب در منظره های مختلف گرفتید را ارسال کنید تا با نام خودتان در مجله اینترنتی کتاب خوب منتشر شود