کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

خلاصه کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

نویسنده کتاب که استاد دانشگاه استنفورد است سعی می کند در فصل های کتاب، خواننده را به چالش بکشد تا خواننده خودش و دنیا را با نگاهی تازه ببیند. این کتاب دوازده فصل دارد که خلاصه ی زیر، خلاصه ای از شش فصل اول آن است.

خلاصه کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

دنیای واقعی با دنیای مدسه تفاوت زیادی دارد. در مدرسه تمرکز روی فرد است. وقتی یک نفر می برد به این معناست که بقیه افراد کلاس یا مدرسه باخته اند. اما در دنیای واقعی مردم عضوی از یک تیم هستند. این به معناست که همه با هم برای هدف مشترکی کار می کنند و برد یا باخت برای همه است. در مدرسه یک نفر به عنوان معلم سعی دارد تمام اطلاعاتش را به شما انتقال دهد اما در دنیای واقعی خود شما معلم خودتان هستید. در واقع دنیای واقعی یک امتحان کتاب باز است که شما می توانید جواب سوالات را از محیط اطرافتان پیدا کنید. از این رو نویسنده سعی دارد روش جدیدی برای دیدن موانع زندگی در اختیار خواننده بگذارد.

این مقاله را هم توصیه میکنم بخوانید : خلاصه کتاب جنایات و مکافات

ما یاد نگرفته ایم که مشکلات را با آغوش باز بپذیریم. فقط یادگرفته ایم که از آن ها بپرهیزیم و یا به نحوی شکوه و شکایت کنیم. اما در واقع هر مشکل می تواند به یک فرصت تبدیل شود. در اطراف همه ی ما این مشکلات وجود دارد. اولین گام برای حل مشکلات بزرگ، شناسایی آن هاست. در دنیای طراحی محصول به آن شناسایی نیاز می گویند. کلید کشف نیاز، شناسایی و پر کردن شکاف هاست. شکاف در روشی که افراد از محصولات استفاده می کنند، شکاف در خدمات موجود و شکاف در داستان هایی که افراد موقع صحبت درباره ی رفتارشان بیان می کنند. سپس با دیدی تازه به آنها بنگرید. گاهی اوقات مفروضات آنقدر در ذهن ما رسوخ کرده اند که دیدن آن ها سخت است. با این حال برای دیدن و شناخت تمام فرضیات خود وقت گذاشته و سپس سعی کنید آن ها را تغییر بدهید. یک مراسم عروسی را در نظر بگیرید. تمام فرضیاتی که یک مراسم عروسی را عروسی می کند را برعکس کنید. برای مثال پوشیدن لباس معمولی بجای لباس عروس و داماد، پوشیدن کروات های رنگی و غیره. حال آن چیز هایی که از عروسی سنتی میخواهید را نگه دارید و بقیه را تغییر دهید. قطعا عروسی به یادماندنی خواهد شد.

بر خلاف تفاوت های افراد با همدیگر، جوامع برای همه ی انسان ها یک سری قانون ثابت دارند که سعی در این دارند که دنیا را جای امن تری کنند و از اتفاقات غیر منتظره جلوگیری کنند. ما نیز در درون خود برای خود قوانینی داریم که اکثر آن ها توسط بقیه مورد تایید واقع می شوند. گاهی این تفاوت های فردی باعث می شود که بخواهیم یک سری از قوانین را زیرپا بگذاریم. اما گاهی این قوانین شخصی ما را در زندانی محبوس می کند که ما را از فرصت های زیادی محروم می کنند. اکثر افراد پیروی از قوانین مرسوم را اتخاب می کنند اما عده کم دیگری نه. مهم این است که به یاد داشته باشید معمولا راه های خلاقانه ای برای دور زدن قوانین وجود دارد تا بتوانید روی موانع مرسوم بپرید و با پیش گرفتن مسیر فرعی به راهتان ادامه بدهید. البته برخی قوانین برای حفظ ایمنی ما، حفظ نظم و ایجاد فرایندی است که برای بسیاری از افراد موثر است. اما در طی این مسیر، گاهی ارزش دارد که به این قوانین شک کنیم. یادتان باشد با چهارچوب ذهنی درست می شود به بیشتر ایده ها و وضعیت ها توجه کرد و چیز ارزشمندی در آن پیدا کرد. یکی از راه های رها شدن از این قوانین این است که از شر انتظاراتی که از خودتان دارید، و دیگران از شما دارند خلاص شوید. وقتی از قیود تحمیلی به خودتان آزاد می شوید، محدوده انتخاب هایتان فوق العاده افزایش می یابد. از منطقه ی آسایش خود بیرون بیایید، به غیرممکن بی توجه باشید و ایده های پیش پا افتاده را تغییر دهید.

149e4d65bca063a63f2c53ad02e976b089e06a4f 1599292237 - کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

مردم به دو دسته تقسیم می شوند. آن هایی که منتظر دیگراند تا دیگران به آن ها جواز کارهایی را که دوست دارند بدهند و دیگری آن هایی که خودشان این جواز را به خودشان می دهند. بعضی انگیزه را درون خود جست و جو می کنند و برخی منتظر یک نیروی بیرونی اند تا آن ها را به جلو هل بدهند.

یکی از بهترین راه ها برای رها کردن مسیرهای از پیش تعیین شده آن است که که تشخیص دهید چگونه می توانید مهارت های خود را به محیط های جدید بیاورید. گاهی اوقات تشخیص تشابه های مهارت های شما و نیازمندی ها در یک زمینه دیگر سخت است و این هنر شماست که این تشابه ها را به ظهور برسانید.

به شکست ها به چشم یک درس نگاه کنید. می توانید آن ها را مثل رزومه بنویسید و ببینید که از اشتباهاتتان چه درس هایی می گیرید. پذیرش شکست در مسیر موفقیت یک نوع چاشنی اسرارآمیز تلقی می شود. توانایی دیدن شکست به چشم یک دارایی، مشخصه محیطی کارآفرینانه است. در ابتدایی ترین سطح، تمام یادگیری ها از شکست بدست می آیند. کودکی که در حال یادگرفتن راه رفتن است، قبل از آنکه راه رفتن برایش مانند یک عادت ساده بشود بارها به زمین می افتد. تقریبا غیرممکن است چیزی را بدون اینکه خودتان انجام بدهید یاد بگیرید.

وقتی متوجه شدید که دیگر چیزی مناسب شما نیست رهایش کنید. ترک کردن در واقع بشدت قدرت بخش است. نباید خودتان زندانبان خودتان باشید و خودتان را در جایی مبحوس نگه دارید که فایده ای ندارد. ما تصور می کنیم که ترک کردن نشانه ضعف است اما در واقع در بعضی شرایط شجاعانه ترین راه چاره است. چون لازم است با شکست های خود روبه رو شوید و آن ها را علنا اعلام کنید. البته بخش خوبش این است که ترک کردن به شما اجازه می دهد همه چیز را پاک کنید و از اول شروع کنید.

کی می فهمیم که الان وقت رها کردن است یا وقت پافشاری بر حل مشکل؟ تنها جواب این سوال گوش کردن به ندای درونی خودتان است. با خودتان روراست باشید. آیا برای حل کردن مشکلات صبر و تحمل کافی را دارید یا ترجیح می دهید راه دیگری را انتخاب کنید؟ وقتی تصمیم بر ترک کردن گرفتید این کار را صحیح انجام دهید. سعی کنید به اطرافیانتان از فضای کاری قبلی خود ضربه نزنید.

یادتان باشد مسیر پیش رویتان قرار نیست یک شیب تند رو به پیشرفت باشد. راه پیشرفت، پر از پستی و بلندی است. در واقع بجای یک نردبان دو بعدی رو به بالا، مانند این می ماند که با دور زدن یک هرم سه بعدی، از آن بالا بروید. شاید شیب تند رو به بالایی را طی نکنید ولی در واقع هر قدمی که در اضلاع جانبی هرم بر میدارید پایه های تجربه ی شما را می سازد.

شکی در این نیست که شکست چیز جالبی نیست اما گاهی اوقات نسبت به چند موفقیت پشت سرهم نیز ما را بیشتر جلو می راند و این به آن دلیل است که شکست باعث می شود که ما در اهداف و اولویت هایمان بازنگری کنیم. باب ساتن در کتاب خود می گوید که جایزه دادن شرکت ها به موفقیت های کارمندهایشان باعث خفه شدن نوآوری در آن شرکت ها است. جایزه باید به موفقیت و شکست تعلق گرفته و انفعال و بی عملی جریمه شود. قطعا منظور این نیست که به افراد بی صلاحیت و تنبل جایزه تعلق گیرد، منظور این است که شکست های هوشمندانه، نه احمقانه، لایق تقدیرند. با این تقدیر بقیه افراد هم جسارت نوآوری و خلاقیت را پیدا خواهند کرد.

باید این را بپذیرید که نسبت میان موفقیت ها و شکست های ما همیشه ثابت است.  هر قدر موفقیت های بیشتری کسب کنیم، شکست های بیشتری خواهیم خورد.  در واقع شکست روی دیگر موفقیت است و نمی توانید یکی را بدون دیگری داشته باشید.

همه ی افراد نوعی از خطر را می پذیرند. بعضی از خطرات آنقدر برای ما عادی شده اند که آن ها را نمی بینیم. اما در گونه خاصی دیگر از خطرات ترسوتر هستیم و خود را به هیچ وجه خطرپذیر نمی دانیم. برای مثال شخصی از سقوط آزاد از هواپیما نمی ترسد اما ریسک سرمایه گذاری در بورس را نمی پذیرد. برای پذیرفتن خطرها باید تمام احتمالات، بدترین و بهترین سناریو را بررسی کرد و برای هر نوع نتیجه ای آماده بود. اگر خطر کردید و شکست خوردید یادتان باشد که این شخصیت شما نیست که شکست خورده است. این شکست بیرون از شما بوده است.

جملاتی از کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

  • کارآفرین کسی است که همیشه در جست و جوی مشکلاتی است که می توانند تبدیل به فرصت شوند و روش های خلاقانه را برای بهره برداری از منابع محدود در رسیدن به اهدافش استفاده می کند.
  • هرگز بهانه ای برای بی پولی ندارند. چون همیشه مشکلی دم دست است که التماس می کند حلش کنی.
  • شکست بخش مهمی از فرآیند یادگیری زندگی است.
  • راه قدیمی و تکراری را همیشه می شود طی کرد. اما چیزهای جالب غالبا زمانی رخ می دهند که مسیری غیر منتظره را پیش می گیرید و چیز متفاوتی را امتحان می کنید.
  • مزه دارو تلخ است ولی بیمار به آن نیاز دارد. گاهی زندگی با آجری که به سرتان می زند شما را به موفقیت می رساند.
  • برای بیشتر افراد موفق کف بجای اینکه از بتن باشد از لاستیک است. وقتی به کف برخورد می کنند، کمی فشرده می شوند و دوباره به بالا می جهند.
  • داشتن شکستی افتضاح بهتر از موفقیتی میانه حال است.
  • اگر گاهی اوقات شکست نمی خورید، در این صورت احتمالا به اندازه کافی خطر نمی کنید.

مشخصات کتاب

نام انگلیسی کتاب : What I Wish I Knew When I Was 20

نویسنده : تینا سیلیگ

مترجم : مینا صفری

نشر : میلکان

دیدگاه خود را درباره‌ی خلاصه کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم با ما و دیگر کاربران به‌اشتراک بگذارید. به‌طور خلاصه کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خوانندگان محترم می توانید مقالات نوشته شده خود و یا عکس هایی که با کتاب در منظره های مختلف گرفتید را ارسال کنید تا با نام خودتان در مجله اینترنتی کتاب خوب منتشر شود

منبع عکس : دیجیکالا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *