هنر ظریف بی خیالی ( یا هنر ظریف رهایی از دغدغه ها)

ما راه های افزایش درآمد را می آموزیم چرا که فکر می کنیم به اندازه کافی پول نداریم. به توصیه هایی که در مورد معاشرت و دوستی است گوش می کنیم چرا که فکر می کنیم به اندازه کافی دوست داشتنی نیستیم. خیلی از تبلیغات و تلاش های روزانه ما در جهت آن است که به انسان بهتری تبدیل شویم که جامعه به ما القا می کند. تقلا برای رسیدن به ثروت نشان می دهد که ما ثروتمند نیستیم. سعی و تلاش ما برای رسیدن به این نوع موفقیت ها فقط به ما یادآوری می کنند که در واقع ما موفق نیستیم. اگر همواره در آرزوی چیزی باشی در واقع در حال تقویت این حقیقت هستی که آن را نداری. هر قدر بیشتر در تقلای داشتن چیزهایی که نداری باشی، دغدغه های بیشتری خواهی داشت. این کتاب به شما کمک می کند که دغدغه های خود را به دغدغه های کمتر، مهم تر و ضروری تر تقلیل دهید. دردهای شما را به ابزار، زخم هایتان را به قدرت و مشکلاتتان را به مشکلاتی معمولی تر تبدیل می کند.

این کتاب با دو نام متفاوت در بازار ایران ترجمه شده نام اول هنر ظریف بی خیالی و دیگری هنر ظریف رهایی از دغدغه ها می باشد

خلاصه کتاب هنر ظریف بی خیالی ( هنر ظریف رهایی از دغدغه ها )

نویسنده در مقدمه ی کتاب، داستان موفقیت چارلز بوکسفکی، نویسنده و شاعر معروف آمریکایی را روایت می کند. بوفکسکی که تا پنجاه سالگی فردی الکلی، بی اعتبار و در یک کلام یک نویسنده ی شکست خورده بود، مورد توجه ویراستار یک انتشارات کوچک قرار گرفت. بوفکسکی که می دانست که این اولین و تنها شانس اوست در جواب ویراستار نوشت:” من یکی از این دو گزینه را باید انتخاب کنم. یا در اداره پست بمانم و دیوانه شوم، و یا اینکه از اینجا بیرون بزنم و سرگرم نویسندگی شوم و از گرسنگی بمیرم. من تصمیم گرفته ام که از گرسنگی بمیرم.”

پس از این اتفاق بوفکسکی موفق شد که بیش از دو میلیون نسخه از کتاب هایش را بفروشد. نویسنده راز موفقیت بوفکسکی را در عزم راسخ و تلاش بی وقفه او نمی داند بلکه بر این باور است که تنها عامل موفقیت بوفکسکی آن است که او می دانست بازنده است، بازندگی را پذیرفته بود و با خودش به عنوان یک بازنده کنار آمده بود. حتی پس از به شهرت رسیدن سعی نداشت که به انسان بهتری تبدیل شود یا حداقل اینطور به نظر برسد. روی سنگ قبر بوفکسکی نوشته شده است: سعی نکن! در واقع هدف نویسنده از بیان داستان بوفکسکی همین است. چیزی که هستی را بپذیر! سعی نکن!

احتمالا شما هم تجربه این را داشته اید که از مضطرب بودنتان بیشتر مضطرب شوید. به این فکر کنید که من چرا مضطربم و این بیشتر مضطربتان کند. یا اینکه از احساس گناهی که دارید، احساس گناه بیشتری به شما دست دهد. از عصبانی شدنتان عصبانی شوید و یا از احساس بدتان حس بد بیشتری پیدا کنید. بله شما در یک چرخه ی منفی قرار دارید. راه حل بیرون آمدن از این چرخه ی منفی آن است که آن را بپذیرید. حس عصبانیت، شکست، احساس گناه و … همه طبیعی هستند. با خودتان بگویید من عصبانی هستم. خوب که چه؟ خود را بخاطر عصبانی بودن سرزنش نکنید. در واقع هر قدر بیشتر جویای احساس بهتری باشید، احساس رضایت کمتری خواهید داشت.  هر قدر کمتر به یک چیز اهمیت دهید، عملکرد بهتری در آن خواهید داشت.

هر تلاشی برای فرار از چیزهای منفی، اجتناب، سرکوب یا ساکت کردن آن فقط نتیجه معکوس می دهد. از این رو باید هنر ظریف بی خیالی را فرا گرفت.

برای فراگرفتن هنر ظریف بی خیالی سه نکته را به یاد داشته باشید. نکته اول آن است که رهایی دغدغه به معنای بی خیالی نیست بلکه به معنای پذیرش تمایزهاست. بی اعتنایی به معنی پنهان شدند در لایه هایی از درون خود و بی توجهی به زندگی است. در واقع بی خیالی برای همه مسائل زندگی نیست، بلکه فقط برای مسائل بی اهمیت است.

نکته بعدی قابل توجه در مورد هنر ظریف بی خیالی آن است که برای اینکه از دغدغه مشقت رهایی یابید، باید ابتدا دغدغه چیزی مهم تر از مشقت را داشته باشید. اگر زندگیتان بر از دغدغه های کوچک و بی اهمیت است، احتمالا دغدغه های واقعی و بزرگتری ندارید. پس یافتن چیزی مهم و معنی دار در زندگی، شاید بهترین روش برای استفاده از زمان و انرژی باشد.

نکته آخر در مورد هنر ظریف بی خیالی آن است که چه خودتان بدانید و چه ندانید، همیشه در حال انتخاب دغدغه اید. وقتی کودک هستیم دغدغه های بیشتری داریم. احتمالا تا به حال کودکی را دیده اید که بخاطر رنگ کلاهش اشک بریزد. بزرگ تر که می شویم متوجه می شویم که خیلی از مسائل اهمیت چندانی ندارند و از وسواس هایمان می کاهیم. این همان چیزی است که پختگی نام دارد. بعد تر خودمان و هویتمان را قبول می کنیم و آن مقبولیت خود ما را خوشحال می سازد.

هر قدر هم که از درد و رنج متنفر باشیم، باید قبول کنیم که آنها برای ما مفید هستند. زندگی با استفاده از  همین درد و رنج به ما تعلیم می دهد. همانطور که بدن ما با درد به ما می فهماند که می توانیم کجا برویم و کجا نرویم. به چه چیزی دست بزنیم یا دست نزنیم. قطعا همه ی ما در کودکی تجربه دست زدن به چیز داغی را داشته ایم. سوزش و درد ناشی از تماس با آن چیز داغ به ما یاد داده است که نباید به اشیاء داغ دست زد. همانطور که تجربه های تلخ دیگر زندگی به ما راه و روش های زندگی را می آموزند.

خوشحالی چیزی است که به دنبال حل کردن مشکلات به دست می آید. نکته ی مهم این است که خوشحالی در نبود مشکلات نیست بلکه در رفع و حل آن هاست. مشکلات هم معمولا از بین نمی روند، به مشکلات بهتر یا مشکلات دیگر تبدیل می شوند. وقتی برای حل مشکل اضافه وزن خود در باشگاهی ثبت نام می کنید، مشکل اضافه وزن خود را به مشکل تا باشگاه رفتن، ورزش کردن، به خانه برگشتن و  دوش گرفتن تقسیم می کنید.

وقتی دچار مشکلی می شوید یک راه حل بیشتر ندارید. مشکل را حل کنید و خوشحال شوید. اما بعضی  ها روش های اشتباهی را در برخورد با مشکل انتخاب می کنند. گروه اول تصمیم می گیرند که وجود مشکل را انکار کنند. و برای نادیده گرفتن مشکل مجبورند دائما خود را گمراه کنند که متوجه مشکل نشوند. این افراد ممکن است که در قدم های اولیه احساس رضایت داشته باشند ولی در واقع زندگی پر از ناامنی و سرکوب احساسی خواهند داشت. گروه دوم کسانی هستند که خود را قربانی مشکلات می دانند. این افراد حتی وقتی که می توانند برای حل مشکلشان سعی کنند تصمیم می گیرند که باور کنند که توانایی حل آن را ندارند. آن ها تصمیم می گیرند که دیگران و عوامل خارجی  را بخاطر این مشکلات مقصر بدانند. این افراد هم شاید در ابتدا احساس بهتری داشته باشند اما در نهایت زندگی پر از خشم و یاس خواهند داشت.

یادتان باشد که احساسات بخشی از معادله ی زندگی ما هستند، نه همه ی آن. آن ها مانند تابلو اعلاناتی هستند که به ما کمک می کنند اما اینکه صرفا نسبت به یک چیز احساس خوبی داریم بدان معنا نیست که در واقع آن چیز خوب است و یا اینکه حس بد ما نسبت به یک چیز به این معنا نیست که در حقیقت آن چیز بد است. از این رو زیر سوال بردن احساسات می تواند عادت راهگشایی در زندگی ما باشد.

همانگونه که سرکوب احساسات می تواند موجب ایجاد غم های زیاد ناشی از مشکلات حل نشده زیادی شود، بها دادن زیاد به احساسات و یا به اصطلاح تصمیمات احساسی گرفتن می تواند باعث هر چیزی شود جز خوشحالی ما. چرا که احساسات تغییر پذیرند و چیزی که دیروز شما را خوشحال می کرده، امروز شما را خوشحال نمی کند.

چه رنجی در زندگیتان می خواهید؟ حاضرید بخاطر چه چیزی در زندگیتان اذیت بشوید؟ به این سوال فکر کنید. یادتان باشد که خوشحالی نیازمند کشمکش است. از مشکلات برمی خیزد. همه دوست دارند که اندام متناسبی داشته باشند ولی آیا همه فشار در باشگاه و کالری شماری وعده های غذایی را بر می تابند؟ ما معمولا فقط پاداش را می خواهیم و نه کشمکش را. از این رو همه رویاهایی درسر داریم که حتی چند قدم هم در جهت تحقق آن ها برنداشته ایم. چرا که از فرآیند و کشمکش رسیدن به آن واهمه داشتیم. در واقع فکر می کردیم که می خواهیم به رویا دست پیدا کنیم. اما در واقع نمی خواستیم! در واقع این ساده ترین و اساسی ترین اصل زندگی است: کوشش ها و کشمکش هایمان موفقیتهایمان را مشخص می کنند.

جملاتی از کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها

• خواستن تجربه ای مثبت، تجربه ای منفی است. پذیرفتن تجربه منفی، تجربه ای مثبت است.
• جست و جوی یک چیز تنها این حقیقت را تقویت می کند که شما اکنون فاقد آن چیز هستید.
• شما هرگز شاد نخواهید بود اگر در جست و جوی شادی باشید. هرگز زندگی نخواهید کرد اگر در جست و جوی معنای زندگی باشید.
• کسانی ستودنی اند که اهمیتی به مشقت یا شکست یا شرمنده کردن خودشان نمی دهند. کسانی که در هر صورت می خندند و بعد در هر صورت، همان کاری را می کنند که به آن ایمان دارند.
• وقتی یک نفر هیچ مشکلی نداشته باشد، ذهنش به طور خودکار راهی برای ابداع مشکلات می یابد.
• چیزی که امروز با آن رو به رو هستیم یک بیماری روانشناختی همه گیر است، بیماری که در آن مردم دیگر متوجه نمی شوند که اشکالی ندارد گاهی اوقات اوضاع بر وفق مراد نباشد.
• هر چه باشد مهم ترین واقعیت ها در زندگی، اغلب آن هایی هستند که شنیدنشان نا خوشایند تر از همه است.
• راه حل یک مشکل، صرفا درست کردن یک مشکل دیگه است.
• برای یک دنیای بدون مشکل آرزو نکن. چنین چیزی وجود نداره. عوضش برای دنیایی پر از مشکلات خوب آرزو کن.

مشخصات کتاب

نام انگلیسی کتاب : The Subtle Art of Not Giving a F*ck

نویسنده : مارک مانسون

مترجم : میلاد بشیری

نشر : میلکان

دیدگاه خود را درباره‌ی خلاصه کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه ها با ما و دیگر کاربران به‌اشتراک بگذارید. به‌طور خلاصه کتاب هنر ظریف بی خیالی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

خوانندگان محترم می توانید مقالات نوشته شده خود و یا عکس هایی که با کتاب در منظره های مختلف گرفتید را ارسال کنید تا با نام خودتان در مجله اینترنتی کتاب خوب منتشر شود

منبع عکس : دیجیکالا