هنر خوب زندگی کردن

خلاصه كتاب هنر خوب زندگي كردن

این کتاب به شما کمک می کند که مسیر شادی، ثروت و موفقیت را در زندگی پیدا کنید. در این مقاله خلاصه کتاب هنر خوب زندگی کردن به همراه جملات زیبا از کتاب تقدیم شما می گردد

خلاصه کتاب هنر خوب زندگی کردن

معمولا پولی که از عیدی های سال نو جمع می کنیم را راحت تر از پولی که از طریق کار کردن به دست آورده ایم خرج می کنیم. تا به حال به دلیل آن فکر کرده اید؟ مفهومی به نام حساب ذهنی وجود دارد. پولی که از طریق کار کردن بدست می آورید در حساب ذهنی سخت کار کردن ذخیره می شود. پولی که از طریق پاداش آخر سال دریافت می کنید را در حساب ذهنی جایزه ثبت می کنید و پولی که بر حسب خوش شانسی در قرعه کشی بانک می برید را در حساب ذهنی پول بادآورده ثبت می کنید. در نهایت با هر کدام از این درآمد ها مطابق حساب ذهنی مختص به آن رفتار می کنید.

برای مثال با خود فکر کنید که حساب ذهنی به نام خیریه دارید و پول هایی را برای رفاه عمومی به آن اختصاص می دهید. حال تصور کنید بخاطر سرعت غیر مجاز جریمه شده اید. قطعا بابت آن بسیار ناراحت خواهید بود اما اگر به این فکر کنید که پول جریمه، مثل پول مالیات برای ارتقای سطح رفاه عمومی استفاده خواهد شد و آن را به حساب ذهنی خیریه انتقال دهید، قطعا حس بهتری خواهید داشت.

برای زندگی بهتر، ما به یک سری ابزار ذهنی نیازمندیم تا با آن ها بتوانیم معنادار تر به وقایع اطرافمان بنگریم.

انعطاف پذیری همیشه ویژگی خوبی نیست. شما باید نسبت به وعده هایی که به خودتان می دهید سفت و سخت باشید. این را باید به خود بقبولانید که تحت هر شرایطی بر سر قول و قرار هایتان بمانید و انعطاف پذیری را کنار بگذارید. در اینجا نویسنده داستان فردی به نام کلیتون را برای خوانندگان بازگو می کند. کلیتون که از جوانی زندگی مدیران زیادی را دیده بود متوجه مشکلی در زندگی آن ها شد. آن مدیران تصمیم گرفته بودند که نیمی از زندگی خود را وقف کار زیاد و کسب ثروت کنند و در نیمه باقی مانده با خانواده خود خوش بگذرانند، اما مشکل اینجا بود که خیلی از آن مدیران خیلی قبل تر از رسیدن به آن نیمه دوم با شکوه زندگی از همسرانشان جدا می شدند یا با بحران های بزرگی رو به رو می شدند.

کلیتون با عبرت گرفتن از زندگی این مدیران، با خود تصمیم گرفت که هیچ گاه آخر هفته ها کار نکند و آخر هفته را به خانواده خود اختصاص دهد. کلایتون بر تصمیمش بسیار سرسختانه پایدار بود. گاهی مجبور می شد خیلی زودتر از ساعت اداری در محل کار حاضر شود تا بتواند به کارهایش رسیدگی کند اما حاضر نمی شد که از وقت خانواده اش بگذرد و آخر هفته ها اضافه کاری کند.

در زمانی که با مسائل مهم و کلیدی مواجه می شویم، انعطاف پذیری نه تنها یک مزیت نیست، بلکه یک تله است. پس اولین ابزار ذهنی که برای زندگی بهتر به آن نیاز دارید متعهد ماندن بر سر قول هایی است که به خودتان می دهید. یکی از فواید منعطف نبودن آن است که شما را از خستگی تصمیم گیری می رهاند. داشتن گزینه های زیاد برای انتخاب، ذهن انسان را آشفته کرده و در نهایت باعث عدم تمرکز می شود. یک ذهن نا متمرکز و خسته نمی تواند در هیچ یک از بخش های زندگی اش کارآمد عمل کند.

تصور کنید آخر هفته بین چند انتخاب مانده اید. نمی دانید که با دوستتان دیدار کنید، به سینما رفته و آخرین فیلم روی پرده را ببینید یا با خانواده وقت بگذرانید. این گزینه ها ذهن شما را خسته و آشفته می کند و حتی ممکن است ترس از تصمیم گیری اشتباه نیز به آن اضافه شود. حال اگر شما برای آخر هفته های خود برنامه ریزی سفت و سختی داشته باشید، این انتخاب ها شما را دچار آشفتگی نخواهند کرد.

هر شخصی دارای مهارت هاییست که با آن ها می تواند کارهای مربوط به شغلش را به انجام برساند. ویژگی های بارز مهارت های ما که در قالب شغلی خاص تعریف می شود، در مجموع دایره ای از صلاحیت هایمان را تشکیل می دهد که نویسنده نام آن را دایره صلاحیت گذاشته است.

برخلاف خیلی از نویسندگان حوزه توسعه فردی، که باور دارند باید ریسک کرد و پا بیرون از دایره صلاحیت گذاشت و کارهای خارق العاده انجام داد، نویسنده این کتاب باور دارد تمام اقدامات فرد باید درون دایره صلاحیت های فرد باشد. برای مثال نویسنده کتاب پیشنهادی وسوسه انگیز با درآمد بسیار بالا بابت نوشتن داستان زندگی خودش را رد کرده بود، چرا که باور داشت که این کار در دایره صلاحیت او نیست. چرا که او باید در حوزه ای که در آن مهارتی نداشت ساعت ها وقت می گذاشت و در نهایت نتیجه ای سطحی و فاقد کیفیت کسب می کرد.

نویسنده باور دارد که بجای بیرون رفتن از حیطه صلاحیت هایتان، اگر در حیطه صلاحیتتان عمیق شوید و آن را بسط دهید نتیاج خیره کننده ای کسب خواهید کرد. توانایی هایی که در یک حوزه دارید به سختی در یک حوزه دیگر قابل استفاده است. پس بهتر است بر روی توانایی های فعلیتان متمرکز شوید. خبره بودن در یک مهارت و شاخص شدن در آن می تواند چند برابر مهارت سطحی داشتن در چند زمینه، باعث بهره وری شما شود. یک ساعت سرمایه گذاری روی مهارت های مرتبط به مراتب تاثیرگذار تر از هزار ساعت سرمایه گذاری روی رشته های غیر مرتبط است.

یکی از راه هایی که می توانید دایره صلاحیت خود را به تناسب مهارت هایتان ایجاد کنید، انجام کاری است که علاقه و اشتیاق سوزانی نسبت به انجام آن دارید. شما به کاری اشتیاق سوزان دارید که در هنگام پرداختن به آن، حتی در زمان خستگی، لذت می برید. بیل گیتس از نوجوانی به برنامه نویسی علاقه مند بود. پرداختن او به این اشتیاق سوزان، باعث شد تا بتواند به طرز چشم گیری موفق شود.

موفقیت را طبق تعریفی که خودتان از آن دارید ارزیابی کرده و دنباله رو دیگران نباشید. در دنیای امروز، شغل خوب، شغلیست که درآمد زیادی داشته باشد و رفاه مالی خوبی را تامین کند. حتی روابط افراد هم بر این میزان سنجیده می شود. خیلی ها ترجیح می دهند با کسانی رفت و آمد کنند که درآمد زیادی از شغلشان دریافت می کنند این در حالیست که خیلی ها علاقه و استعداد هایشان را نادیده می گیرند . اگر انسان ها تعامل خود را با انسان های فرهیخته ای که تنها گناهشان نداشتن پول است قطع کنند، دوستان واقعی را از دست خواهند داد و تنها پایه و اساس روابطشان پول خواهد بود.

سومین ابزار ذهنی موفقیت، تمرکز بر موفقیت درونی و انجام کاری هدفمند است که شما را سرشار از آرامش درونی کند. موفقیت و آرامش درونی به معنای تمرکز بر روی چیز هایی است که می توانیم تحت کنترل خودمان بگیریم. در عین حال رضایت درونی به معنای رها کردن همه چیزهاییست که توانایی تغییرش را نداریم.  تصور کنید صاحب یک خرده فروشی هستید. شما می توانید خدماتی که ارائه می دهید را ارتقا دهید این در صورتیست که شما روی مشتریانی که رقیبانتان را انتخاب می کنند کنترلی ندارید. تمرکز روی خدمات بیشتر و رها کردن مشتریانی که شما را انتخاب نکرده اند آرامش و موفقیت را برای شما به ارمغان خواهد آورد.

ما همیشه نیازمند تعامل با دیگران هستیم. یکی از ابزار های ذهنی که به ما کمک می کند تعامل بهتری با دیگران داشته باشیم، ابزار ذهنی شخصیت ثانویه است. اگر تمام احساسات و افکار خود را صادقانه بیان کنید، ممکن است بی ادب تلقی شوید. تصور کنید که یک مهمانی ترتیب داده و غذای مفصلی آماده کرده اید. پس از اتمام صرف غذا، یکی از مهمانان از بی مزگی و بی نمکی غذا شکایت می کند. این فرد در واقع احساساتش را صادقانه بیان کرده است اما شما دلخور می شوید و بقیه مهمانان نیز او را فردی بی ملاحظه تلقی می کنند.

داشتن شخصیت ثانویه به معنی دورویی شما نیست، بلکه شما را از سوءاستفاده ی دیگران محافظت می کند. اگر تمام چیزی که واقعا هستید را به راحتی در معرض دید بگذارید باعث آسیب خودتان خواهید شد.  برای مثال تصور کنید که شما شخصی هستید که رضایت دیگران برایتان اهمیت زیادی دارد. اگر این خصوصیت خود را آشکار کنید، دیگران از شما انتظار دارند که هیچ گاه نه نگویید. اما اگر شخصیت ثانویه شما این ویژگی را پنهان کند و گاهی نه بگوید، مورد سوء استفاده دیگران قرار نخواهید گرفت.

چگونه به دیگران پاسخ منفی بدهیم؟ نویسنده استراتژی نه گفتن پنج ثانیه ای را پیشنهاد می دهد. اگر با پیشنهادی مواجه می شوید که دوست ندارید آن را انجام دهید، فقط پنج ثانیه در مورد آن فکر کنید و نظر نهایی خود را اعلام کنید. شاید از نظر برخی جسور به نظر برسید اما بدانید که خیلی ها این جسارت را پنهانی تحسین می کنند.

بجای متمرکز شدن روی نتیاج رویایی، روی موانع و درس گرفتن از آن ها متمرکز شوید. همه ی ما نتیاجی رویایی در سر داریم که به جای برطرف کردن موانع پیش رو، فقط روی حاصل شدن آن نتایج متمرکز شده ایم. زندگی مانند یک بزرگراه است که در آن یک مسیر مستقیم پیش رو دارید. هر قدر این راه ساده و بدون پیچ و خم باشد باز هم هیچ گاه فرمون ماشین را رها نخواهید کرد. در زندگی هم همینطور باشید و فرمون زندگی را به هیچ وجه رها نکنید. روی مشکلات و اشتباهات تمرکز کرده و از انجام آن ها بپرهیزید.

معرفی کتاب هنرخوب زندگی کردن

این کتاب مانند هر کتاب توسعه فردی دیگری، قوانینی را برای توسعه شخصیت شما بیان می کند. اما باید توجه داشته باشید که این نویسنده مانند بقیه نویسنده های کتاب های توسعه فردی، راه و قوانینی را بیان می کند که در زندگی خود یا اطرافیانش جواب گو بوده است و این دلیل نمی شود که تمام راهنمایی های نویسنده در تمام بخش های زندگی همه افراد مثمر ثمر واقع شوند. با این حال خواندن این کتاب دید روشنی به شما می دهد و قوانینی را به شما یاد می دهد که می توانید از آن ها برای ساختن زندگی بهتر استفاده کنید.

جملاتی زیبا از کتاب

  •  چگونه می‌توانیم به موفقیت درونی برسیم؟ با تمرکز صرف بر چیزهایی که می‌توانیم بر آن‌ها اثر بگذاریم و مسدود کردن قاطعانۀ باقی چیزها.
  • اگر مطمئن نیستید که چیزی چرند است یا نه آن چیز چرند است.
  • اولین سال‌های بزرگ‌سالی شما محدود به کسب درامد یا ایجاد یک حرفه نیست. این سال‌ها فرصت خوبی برای آشنا شدن با جهانِ امکان‌هاست. بسیار پذیرا باشید. طعم هر غذایی را که سرنوشت در بشقابتان قرا می‌دهد بچشید. خیلی زیاد مطالعه کنید زیرا رمان‌ها و داستان‌های کوتاه یک دنیای شبیه‌سازی‌شدۀ عالی برای شما هستند.
  • زندگی خوب را فقط جایی پیدا می‌کنید که مردم در حال مبارزه بر سر آن نیستند.
  • گرفتار نشدن در دام ترحم به خود قانونی طلایی برای سلامت ذهن است.
  • ما سریع‌تر از آنچه فکرش را می‌کنیم تغییر می‌کنیم.
  • آنچه زندگیتان را غنی می کند، چیز هایی نیستند که به آن اضافه می کنید،بلکه چیزهایی هستند که از آن حذف می کنید.
  • هیچ چیز احمقانه تر از جان کندن در شغلی نیست که درآمد بالایی دارد ولی از آن هیچ لذتی نمی برید.
  • خوشبختانه معمولا مهارت‌هایی را که در آن‌ها استادیم، همان‌هایی هستند که از انجام‌شان لذت هم می‌بریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *