معرفی کتاب بصیرت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها :
بعد از رحلت حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله و سلم ) خلیفه اول و دوم پیام روز غدیر را زیر پا گذاشتند و خلیفه اول حکومت را به دست گرفت . حضرت فاطمه زهرا ( سلام الله علیها ) بعد از حاکمیت خلیفه اول و عدم پایبندی ابابکر و عمر به پیمان روز غدیر در مسجد مدینه خطبه ای را ایراد کردند که این خطبه یک دائره المعارف عقیدتی و کلامی و سیاسی است که حاکی از بینش توحیدی و سیاسی حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) دارد . حضرت فاطمه ( سلام الله علیها ) برای برای مقابله با جریانی که پیام غدیر را زیر پا گذاشتند جبهه ای را ایجاد نمودند که هدف این جبهه بازگرداندن اسلام به مسیر خود بود ، به همین دلیل هم می باشد شعار حضرت مهدی ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) هنگامی که ظهور نمایند عبارست است از «وَ فِی اِبْنَةِ رَسولِاللهِ لی اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» یعنی ؛ الگو و اُسوة من در این راه دختر رسولخدا ( سلام الله علیها ) است.
استاد طاهرزاده در این کتاب نخواسته اند که فقط واقعه را بازگو کنند و بگویند این اتفاق افتاد و از دست رفت ، بلکه همانند آنچه که در سایر کتاب های ایشان مشهود هست ، خواننده با مطالعه کتاب ، برخلاف نگاه غایبانه صرف که خواننده در آن ناظر بر حادثه است ، خواننده خود را در واقعه حاضر می بیند و با یک نوع نگاه حضوری مسئله را تحلیل می کند .
بریده هایی از کتاب بصیرت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها :
1- روی کارآمدن ابابکر شروع فرهنگی بود که در آن آدمیان به فکر حاکمیت بر یکدیگر افتادند . حاکمیت خدا بر مردم تبدیل شد به حاکمیت مردم بر مردم . براساس بعثت نبی اکرم بنا بود پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) حکم خدا را به مردم بنمایاند تا مردم با تدبر در حکم خدا ،تلاش کنند هرچه بهتر آن را در جامعه خود پیاده کنند . آری باید مسلمانان مجلس شورای اسلامی هم تشکیل دهند تا قوانینی را برای به وجود آمدن بستر اجرای حکم خدا فراهم آورند ، ولی آنچه باعث استحکام و بقای جامعه می شود حاکمیت حکم احد بر کثرت ها است . شروع حاکمیت عمر ، شروع حذف حاکمیت خدا بود . لذا به بهانه این که مردم علی (علیه السلام) را نمی خواهند حاکمیت امام معصوم را از جامعه حذف کردند . یعنی پای مردم را به میان کشیدند تا بدین بهانه حضور خدا را حذف کنند . بر فرض هم چنین بود که گفتند ، آیا نباید شرایط پذیرش علی (علیه السلام) را فراهم می کردند ؟
2 – پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) با بیان این نکته که (( باید داناترین و فهیم ترین افراد ، زمام امور مسلمین را در دست بگیرد )) می خواهند نظام ارزشی جامعه در شرایط و بستر صحیح به سیر خود ادامه دهد . حالا اگر جامعه ای حتی یک قدم از این موضع کوتاه بیاید ، تمام نظام ارزشی صحیح آن جامعه فرو می ریزد ، چون وقتی کسی که در درجه دوم فهم و دانایی است ، بر بالاترین رتبه از مراتب جامعه قرار بگیرد ، معنایش این است که ملاک برتری های فهم و دانایی نیست و با این عمل تمام دیوار ارزش دادن به دانایی و فهم فرو ریخته است و از این به بعد هیچ کس نمی تواند بر ارزش ها تاکید کند و چنین فکری چون خوره در تمام ابعاد جامعه رخنه خواهد کرد و در نظام ارزشی جامعه هرج و مرج حاکم خواهد شد تا حدی که کار به جایی می کشد که امام الحرمین جوینی ( فقیه اهل سنت ) برای توجیه این مشکل می گوید : از شرایط امام نیست که اهل اجتهاد و استنباط باشد …!!
حال مشکل این است که از یک طرف می گویند لازم نیست امام یا خلیفه اعلم باشد و لذا از این طریق جواب اشکالی که می گوید خلفای سه گانه که اعلم امت نبودند ، چرا حاکم بر مسلمین شدند ، را می دهند و از طرف دیگر سراسر کتب اهل سنت پر است از فتاوی عمر و سخنان او که به عنوان حجت در امور فقهی مبنای احکام است . حالا شما حساب کنید ریشه این هرج و مرج از کجا پیدا شد و با توجه به این سخن پیامبر ( صلی الله علیه و اله و سلم ) که علی ( علیه السلام ) بر آن تاکید فرمودند ، بسیاری از مشکلات آینده تفاوت فقهی بین شیعه و سنی مرتفع خواهد گشت . چون وقتی معلوم شود عمر اعلم امت نیست ، پس باید سخنان او مبنای فقه برادران اهل سنت نباشد و همین کافی است تا فقه شیعه و سنی به هم نزدیک شود .
باز بر مبنای همین انحراف سخن ابن ابی الحدید است که در عین اقرار به فضیلت علی ( علیه السلام ) می گوید این کار خدا است که مفضول را از افضل مقدم داشت و لذا اول ، آن سه خلیفه را بر مسند امور مسلمین قرار داد سپس علی (علیه السلام ) را که افضل آنها بود . در حالی که این حرف ، متهم کردن خداست و ایشان متوجه نیست که با صحه گذاردن بر این عمل ، چه بلای بزرگی بر سر جامعه می آید ، وقتی حکم کسی در جامعه جاری شود که آن حکم عالی ترین حکم نیست که خدا برای آن جامعه قرار داده است ، باید انتظار چنین هرج و مرج فرهنگی را نیز در جوامع اهل سنت داشته باشیم . علت این گونه قضاوت های جاهلانه به جهت نفهمیدن عمق اعتراض حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) است و این که چنین واقعه ای چه تخریب بزرگی در نظام ارزشی جامعه پدید می آورد.
3 – حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) در سخنانشان با زنان مهاجر و انصار ، به توطئه ای اشاره می کنند که برای حذف علی ( علیه السلام ) در کار بود . حضرت با اعتراض خود ، نقشه آن ها را رسوا می کند و عملا حکومت ساختگی را از مشروعیت می اندازد . راستی اگر در آن شرایط بحرانی فاطمه (سلام الله علیها ) زانوی غم بغل می گرفت و خود خوری می کرد چه می شد ؟ در حالی که اگر علی ( علیه السلام ) کوچک ترین اعتراضی می کرد ، می گفتند حرص بر حکومت دارد ، آیا اگر فاطمه سکوت می کرد جز این نبود که حاکمیت سقیفه با تمام قداست ، خود را صاحب جان و مال مردم می دانست و به اسم جانشین پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) تمام قداست ها و اختیارات پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را برای خود قائل می شد؟ پس این جا بود که باید فاطمه ( سلام الله علیها )وظیفه سنگین و حساسی را به عهده می گرفت ، گویا همه کارها در آن شرایط به او واگذار شده که حداقل اگر نمی تواند جریان حاکمیت را تغییر دهد ، آن را از مشروعیت و قداست کاذب بیندازد ، و فاطمه ( سلام الله علیها ) در مقابل فاجعه بزرکی که همه صبرها و طاقت ها را به یاس بدل می کند ، ثابت کرد در آن شرایط نیز کسی هست که پایداری کند و حضرت علی ( علیه السلام ) فرهنگی را پایه گذاری می کند که نمونه ای از آن را در کربلا توسط حسین ( علیه السلام ) در مقابله با لشکر عمر سعد ، یا در شام توسط حضرت زینب ( سلام الله علیها ) در مقابله با یزید می بیند . وای اگر فاطمه ( سلام الله علیها ) در مقابل حاکمیت بعد از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) اعتراض نمی کرد . نظر بنده این است که این موضوع آن طور که باید و شاید تحلیل نشده است و عزیزان باید با عنایت بیشتر مسئله را بررسی نمایند که اگر فاطمه ( سلام الله علیها ) اعتراض نمی کرد ، آینده تاریخ چگونه بود ؟
دانلود کتاب بصیرت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها :
نویسنده محترم کتاب امکان دانلود نسخه pdf کتاب را نیز فراهم نموده اند که لینک سایت ایشان را در پایین آورده ایم با کلیک بروی لینک زیر به سایت نویسنده کتاب منتقل می شوید